آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت بیدل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت آمدهام بهار خوش پیش تو ای درخت گل تا که کنار گیرمت خوش خوش و میفشانمت آمدهام که تا تو را جلوه دهم در این سرا همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت آمدهام که بوسهای از صنمی ربودهای بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت گل چه بود که گل توی ناطق امر قل توی گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت جان و روان من توی فاتحه خوان من توی فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت صید منی شکار من گرچه ز آمدهام ,کشان کشانمت منبع
درباره این سایت