یکی عکس کافه گودو یاس رو گذاشته بود. یادم افتاد به اون باری که رفته بودیم اونجا، تا نشستیم من حالم بد شد مجبور شدم برم بیمارستان. صدف زنگ زد گفت زنده ای؟ گفتم هنوز. با خنده گفت چرا نمیمیری؟ زدم زیر خنده، میون درد و حال خراب. چرا باورم نمیشه؟ چرا حبس شدم توی اون تابستون؟ .

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر روز بیا مجله اینترنتی/بندرنت/ سایتی برای همه بلاگ فروشگاه دورفون مجله اینترنتی پارسیان | پورتال علمی ، تفریحی و سرگرمی ، فیلم و موزیک Ꭼ♡Ꭺ معتبرترین وارد کننده فلزیاب در کشور عطار | سنبور behparvaran