بعد از فکرای خیلی زیادی که راجع به ازدواج توی سرم میچرخید و تصمیمایی که هی میگرفتم و هی بهم میزدم. بعد از همه ی ناراحتیای گذشته و الانم که شاید فقط و فقط نرگس بفهمتشون. بعد از همه ی اینا تو گرگ و میش هوا نشسته بودم تو حیاط بهار پشت تلفن نزدیک نیم ساعتی بود که داشت حرف میزد بغض کرده بودم و صدای اذان کلِ خیابونو پر کرده بود باشه که یادم بمونه. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

phillipieycorg8 homepage تاتو ehsansaeedkhani معرفی بازی های موبایل آنلاین مای مدیا سایت بی نهایت سینما مبانی نظری و پیشینه تحقیق اخبار تعطیلی مدارس انتظار فانتزی