دوروز پیش رفتم کارخونه نگهبان با همسرش و یکی از بچه هاش بودن به طعنه گفتم خونوادگی نگهبانی میدین او هم گفت بله دیگه!

درخت های پرتقالی که من دوستشون داشتم انگار منو تعارف کردن از هر درختی 4 عدد چیدم اوردم خونه خیلی پرتقال های خوشمزه ای بود.

نگهبان از اتفاق های تازه در باره کارخونه بی خبر بود من هم بهش اطلاعات ندادم.

روز دو شنبه هفته پیش با آقای دربانیان رفتیم نوشهر در دادگستری آقای عباس زاده درو دیدم  برای نیم ساعت جمعمون جمع بود ولی کارمون که انجام شد نخود نخود هرکسی رفت خونه خود.

به آقای دربانیان گفتم ما که تفریحی اومدیم دادگاه احساس خوبی نداریم  وای به حال اونایی که متهم هستند و  پرونده دارن،

در محاکم قضایی جوونایی رو می بینی که دستبند و پابند به دست و پاشون بستن،جرمشون ی و درگیری هایی از جنس حیوانیست.

رییس پاسگاه می گفت:هایی  رو دستگیر کردیم  که باورت نمیشه طرف ی کرده باشه.

فردای آن روز به تنهایی رفتم نوشهر،در بندر با مدیر کارخونه قرار داشتم نامه رو همراه با توضیحات، تحویل ایشون دادم و خیلی زود خداحافظی کردم.

آقای ,کارخونه ,آقای دربانیان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ دنیای وب هر چی که بخوای هس دانلود کلیپ جدید جهان لور سایت رسمی اسنوا استور: فروشگا لوازم خانگی اسنوا| نمایندگی محصولات اسنوا دانلودستان فروشگاه